پرسش :
حجاب چه نقشي در سلامت جسم و روان فرد و امنيت خانواده دارد؟
پاسخ :
حجاب و سلامت فرد و خانواده
بىترديد زندگى اجتماعى خواه بر استدلال عقلى و خواه برخواسته فطرى و خواه بر بنيان قراردادهاى اجتماعى و بنا شده باشد از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آنها تهى نيست. خوبىها و زيبايىها براى فرد و خانواده و جامعه مفيد است و زشتىها و بدىها نيز به همه زيان مىرساند و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه، به جاى مى گذارد.
مدبّر آفرينش كه خواهان تداوم نسل بشر است خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبههاى عقلى، اجتماعى، فطرى و زيستى جنسى را در آدميان و حتّى حيوانات و گياهان به وديعت نهاده است تا در پرتو جذب و انجذاب درونى هميشگى، شعله وجودشان را بر افروخته نگه دارند. خالق هستى براى بقاى ديگر موجودات، تنها همين جذب و انجذاب را كافى دانسته ولى براى بقاى نسل بشر مسئوليت سپارى را نيز از نظر دور نداشته است زيرا بشر همچون جانوران و گياهان نيست كه نسل وى تنها با جاذبههاى زيستى جنسى و عشق ورزى آزاد پايدار بماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگه دارى و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبتهاى بهداشتى، زيستى و فرصت حيات نمىيابد. بر اين اساس، معمار هستى كه نهاد آدمى را آن گونه سرشت و برگنبد تشريع اين گونه نوشته است كه ازدواج محبوبترين بنيادها براى بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است،(1) تا هم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلى سالم و متعادل پرورش يابد. جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاى نسل تن نمىدهد و آن را مزاحم عشق ورزى خود مىبيند همانگونه كه نسل ناسالم، پدر و مادرى نمىشناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد.(2) به اين منظور، انتظار مىرود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاى دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخى آثار تربيتى و روان شناختى اين دو پديده، سودمندى و ضرر آفرينى هر يك بيان مى شود تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد.
حجاب و رشد شخصيت
«شخصيت» مجموعه افكار، عواطف، عادتها و اخلاقيات يك انسان است كه به تمايز وى از ديگران مىانجامد(3) به عبارت ديگر، مجموعه صفات و ويژگىهاى جسمى، روانى و رفتارى كه هر انسان را از انسانهاى ديگر متمايز مىسازد شخصيت نام دارد.(4) بر اين اساس، هر كس شخصيتى دارد كه خود را با آن معرفى مىكند و ديگران نيز او را با همان ويژگىها مىشناسند. در «روانشناسى كمال»، فرد رشد يافته كه انسان خواستار تحقق خود actualizing person The Self ( ( معرفى مىگردد اين گونه توصيف شده است: انسانى كه نيازهاى سطوح پايين (نيازهاى جسمانى، ايمنى، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانايىها و قابليتهاى خود است و به دنبال به فعليّت رساندن خويشتن و تحقق آن است.(5) اريك فروم، انسان رشد يافته را انسان بارور Productive person ( ( معرفى مىكند و در تعريف او مىگويد: وى انسانى است كه نيازهاى روانىاش را از راههاى بارور و خلّاق ارضا مىكند.(6) به عقيدة وى مؤثرترين عامل در رشد شخصيت انسان، برآوردن معقول نيازهاى روانى است كه حيوانات پست، اين نوع نيازها را ندارند. انسان سالم نيازهاى روانى خود نه نيازهاى جسمانى مانند گرسنگى، تشنگى، جنسى و را از راههاى خلّاق ارضا مىكند و اشخاص ناسالم از راههاى نامعقول.(7) اكنون بايد ديد فرصت رشد، شخصيت با رعايت حجاب بيشتر فراهم مىگردد يا با عدم رعايت آن؟ انسانى كه پيوسته نگران زيبايى خود است و بيشتر در جهت معرفى پيكر خود مىكوشد، بهتر مىتواند قابليتهاى خود را بشناسد و به فعليت برساند يا آنكه سر در باغ انديشه دارد؟ آيا توجّه به نيازهاى جسمانى و سطحى، به انسان امكان رشد مىدهد يا توجّه به نيازهاى عالى و مخصوص انسانها؟ آيا غرق شدن در خود نمايى و جلب توجّه ديگران مسير منتهى به يافتن خويشتن است؟ انسانى كه زندگىاش تحت فرمان و ارادهاش نيست، در حس هويّت يابى خود of Identity A Sense ( ( دچار شكست شده است(8) تا چه رسد به آن كه هويّتش را به كمال رساند زيرا سليقه و خواست ديگران، در زندگىاش تأثير مىگذارد و چنان زندگى مىكند كه ديگران مىپسندند، نه آن گونه كه خود مىپسندد.
بىحجاب در انديشه نمايش خود و زيبايى خويش است. اين امر كه عقدة حقارت inferority complex ( ( انسان را مىنماياند،
زمينه رشد و تعالى وى را نابود مىسازد در حالى كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انسانى رشد و تكامل يابد. كسى كه با نمايش زيبايى خود و گزينش پوششى ويژه، در انديشة جلب نظر ديگران به سر مىبرد، در حقيقت مىخواهد با تكيه بر جذابيتهاى ظاهرى خويش و نه اصالتها و ارزشهاى متعالى خود جايى در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مىدارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است، نه انسانيت، انديشه، لياقت و كارآيىاش. چنين فردى قبل از همه، اسير خويش است و به مغازهدارى شبيه است كه پيوسته در انديشة تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مىبرد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگتر را نمىيابد.(9)
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندى)
از نظر روانشناسى، قطعىترين عامل رشد انسان، «ميزان ارزشى» است كه هر فرد براى خود قائل است.(10) به عبارت بهتر، نافذترين عامل رشد روانى و شخصيتى انسان، سطح حرمت خود esteem Self ( ( او است. درجة ارزيابى فرد از خود، حرمت خود خوانده مىشود و در واقع باز خوردى از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار مىآيد. اين قضاوت در قالب رفتارهاى كلامى و غير كلامى بروز مىكند و گسترهاى است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و يا ناموفق و بىارزش مىداند.(11)
چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش يافتگى هيجانى، اجتماعى و عاطفى تأثير بسيار دارد و از عوامل تعيين كنندة اساسى در شكلدهى الگوهاى رفتارى و عاطفى است به گونهاى كه ترديد افراد در ارزشمندىشان، به ناتوانى در رسيدن به زندگى عاطفى موزون مىانجامد. اين افراد همواره از آشكار شدن ناتوانيشان هراسناك اند و صحنه را ترك مىكنند. از طرفى خلاقيت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملًا مستقيم دارد.(12)
به راستى آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خيابان، به آدمى ارزش مىدهد و انسان را از احساس ارزش مندى بهرهمند مىسازد؟ البته شايد احساس رضايت آنى و زود گذر پديد آورد ولى كمتر كسى است كه بر خوردارى از اين حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند افزون بر اين، تأمين هر خواستهاى هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعهاى كه برهنگى تمام شريانهاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشتهها و نداشتههاى خويش هستند، انسانها در تشويش مستمر و دلهره هميشگى فرو مىروند زيرا رقابت و مقايسه در ميدانى رخ مىنمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمى به تنوّع طلبى حريصانه كشيده مىشود. بىترديد تا وقتى اين انديشه فضاى ذهن آدمى را آكنده است، فرصتى براى بروز خلّاقيت و ابتكار باقى نمىماند. ذهن مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمى را بر نمىتابد و نمىتواند يافتهاى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود نه آنكه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحى نو در اندازد. از سوى ديگر، از آنجا كه احساس بىارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پى جبران اين كمبود بر مىآيند و چون آسانترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود، در اين مسير گام بر مىدارند تا به شكلى، احساس ارزشمندى از كف رفته خود را جبران كنند. در حالى كه شخص برخوردار از حجاب، هرگز چنين نيازى را احساس نمىكند. در نگاه او بهترين راه جبران احساس ارزش مندى، آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگه دارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد.(13) گويا از همين رو است كه ويل دورانت مىگويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى ماية طعن و تحقير است.
بنابراين، چنين افرادى هم ارزش مندى را از كف دادهاند و هم در جبران آن به بيراهه رفتهاند. راه رسيدن به احساس ارزش مندى پايدار، رفتن در پى كسب صفات ارزشمند و پايدار است.
انسان برخوردار از حجاب، با دور نگه داشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزش مندى خود را ارتقا مىبخشد تا آنجا كه مرد، نيازمندانه به آستان وى روى مىآورد. بىترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفى ساختن پيكر خويش بيشتر گرايش نشان مىدهند(14) و پى خواهند برد
كه راه احساس ارزش مندى، در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. راسل مىگويد: از لحاظ هنرى، ماية تأسف است كه بتوان به آسانى به زنان دست يافت. ويل دورانت نيز مىگويد: آنچه مىجوييم و نيابيم، عزيز و گران بها مىگردد.(15)
ويليام جيمز به صراحت توصيه مىكند: زنان عزّت و احترامشان به اين است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگه دارند.
پس حجاب احساس ارزش مندى است كه موقعيتى بلند مرتبه براى زنان پديد مىآورد و مردان را در محدوديت فرو مىبرد. اگر چه در بيان به زنان گفته مىشود كه پوشيده بيرون آييد ولى واقعيت آن است كه به مرد گفته مىشود: بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع است چون راه چشم را كه نافذترين كانال حسى مردان است نمىتوان سد كرد.
حجاب و استحكام خانواده
خانواده با اهميّتترين نهاد اجتماعى است. «خانواده» كانون عشق و اميد و تحقّق آرزوهاى آدمى و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است به گونهاى كه هيچ جامعهاى نمىتواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الهى خانواده، مهمترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مىداند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مىكند. زن و شوهر نزديكترين افراد به يكديگرند و همچون لباسى، يكديگر را از آفات و آسيبهاى عفت سوز و ايمان برانداز حفظ مىكنند.(16) افزون بر اين، آنان مانند لباس، ماية وقار و آراستگى يكديگرند. بىترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مىگيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمىتوانند براى يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفّت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادى است و بىحجابى با آن تعارض آشكار دارد زيرا بىبند و بارى در پوشش، بىبند و بارى در تحريك و احساس نياز را در پى دارد و تأمين نيازهاى شعلهور، بنياد خانواده را نشانه مىرود.(17)
غريزة جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است امّا براى پايدارىاش كافى نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان، اهداف جديدى شكل مىگيرد خواستههاى زيستى و جنسى اندك اندك جاى خود را به نيازهاى روانى و امنيتى و عاطفى و شناختى مىدهد و ديگر سرمايه عشق ورزى به تنهايى براى تأمين اهداف خانواده و خواستهها كافى نيست. نخستين شرط دستيابى بدين اهداف و تأمين خواستهاى جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواستهاى فردى دست شويند و به سوى پى ريزى هويتى جمعى، گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پى گيرد يعنى، زن در جهت تجمل و خودنمايى و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد و از آن سوى مرد در انديشة رسيدن به تمكينهاى نوتر و پر رونقتر به سر برد و نقش پدرى را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مىرود بىترديد كانون خانواده با امورى چون توجّه به لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخصتر معرفى كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاى برتر، پايههاى خانواده را متزلزل مىسازد.
حجاب و مسئوليت پذيرى
هر كس در برابر خود و ديگران مسئول است. انجام موفقيتآميز مسئوليت به استعداد و برخوردارى از توانمندىهاى متناسب و ظرفيتهاى روان شناختى و جسمى نياز دارد. توفيق در پارهاى از مسئوليتها و حتّى سپردن برخى از مسئوليتها، به حجاب تكيه دارد و افرادى كه بىحجابى پيشه مىكنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و چنان كه امروزه مشاهده مىكنيم چارهاى ندارند جز آنكه انجام آن مسئوليتها را به ديگران و حتّى مردان بسپارند.(18) زنانى كه در پى دلربايى و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزى نمىانديشند، هرگز نمىتوانند غمخوار همنوع خود باشند در برابر خانواده و اجتماع احساس مسئوليت كنند و به معنويت خود و اعضاى خانواده و جامعه بينديشند اين افراد، افزون بر آنكه خود به دليل ناتوانى يا شانه خالى كردن از انجام دادن مسئوليتهاى فردى باز مىمانند، با روحيه و وضعيت بدنى خاص خويش، محيط را آلوده و موقعيت را براى فعاليت مسئوليت پذيرانه نامساعد مىسازند. بر اين اساس، بازدهى فعاليتهاى خانوادگى و اجتماعى را كاهش مىدهند و حتّى دقّت
عمل را دچار اختلال مىكنند به عبارت ديگر، اين افراد خود ناتوان مىمانند و ديگران را نيز از انجام دادن تعهدات و مسئوليتهايشان باز مىدارند. تحقيقات گسترده و به ويژه پژوهشهاى ميدانى، حاكى از افت توليد و كاهش سطح كيفيت در مراكز آلوده به افراد بىحجاب، بر درستى اين سخن گواهى مىدهد.
اسلام كه عاطل و باطل ماندن نيروهاى عظيم انسانى و غير انسانى را نمىپسندد، براى رسيدن به موفقيت در انجام تعهدات و مسئوليتهاى فردى و اجتماعى، استعداد و شرايطى را لازم مىداند كه رعايت پوشش خاص يكى از آنها به شمار مىآيد. فرد بىحجاب با رعايت نكردن اين شرط، در واقع از قبول مسئوليت خوددارى ورزيده، در پى خواستههاى خود مىرود و حتّى ديگران را از انجام دادن تعهدهاى پذيرفته شده باز مىدارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناى محدود كردن حوزه مسئوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسئوليتها و سپردن برخى مسئوليتها است. انسان، با انتخاب «بىحجابى» از قبول مسئوليتهاى حساس و سنگين شانه خالى مىكند آزاد از هر تعهدى سر بار ديگران مىشود و مسئوليتها را به ديگران وا مىگذارد.
پىنوشتها:
(1) محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3
(2) غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى
(3) مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى
(4) يوسف كريمى، روانشناسى شخصيت
(5) دوان شولتس، روانشناسى كمال، گيتى خوشدل
(6) سعيد شاملو، مكتبها و نظريههاى روانشناسى
(7) روانشناسى كمال
(8) على محمدى، فلسفة حجاب
(9) ناتانيل براندل، روانشناسى حرمت خود، هاشمى جمال
he Antecedents of self freeman sunfran cisco.691.EsteemX (10)
(11) سيد حسن سليمى، بررسى حرمت خود در نوجوانان، مجله روانشناسى، شماره 2
(12) مرتضى مطهرى، مسألة حجاب، صدرا
(13) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا
(14) مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، صدرا
(15) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا
(16) محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3
(17) غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى
(18) مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى
منبع: پرسمان
حجاب و سلامت فرد و خانواده
بىترديد زندگى اجتماعى خواه بر استدلال عقلى و خواه برخواسته فطرى و خواه بر بنيان قراردادهاى اجتماعى و بنا شده باشد از تأثير و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آنها تهى نيست. خوبىها و زيبايىها براى فرد و خانواده و جامعه مفيد است و زشتىها و بدىها نيز به همه زيان مىرساند و تأثير خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه، به جاى مى گذارد.
مدبّر آفرينش كه خواهان تداوم نسل بشر است خود، به قلم تدبير و تكوين، جاذبههاى عقلى، اجتماعى، فطرى و زيستى جنسى را در آدميان و حتّى حيوانات و گياهان به وديعت نهاده است تا در پرتو جذب و انجذاب درونى هميشگى، شعله وجودشان را بر افروخته نگه دارند. خالق هستى براى بقاى ديگر موجودات، تنها همين جذب و انجذاب را كافى دانسته ولى براى بقاى نسل بشر مسئوليت سپارى را نيز از نظر دور نداشته است زيرا بشر همچون جانوران و گياهان نيست كه نسل وى تنها با جاذبههاى زيستى جنسى و عشق ورزى آزاد پايدار بماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذيه، نگه دارى و پرورش درست نيازمند است و بدون مراقبتهاى بهداشتى، زيستى و فرصت حيات نمىيابد. بر اين اساس، معمار هستى كه نهاد آدمى را آن گونه سرشت و برگنبد تشريع اين گونه نوشته است كه ازدواج محبوبترين بنيادها براى بنا نهادن كانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است،(1) تا هم جذب و انجذاب به محيط خانواده محدود گردد و هم نسلى سالم و متعادل پرورش يابد. جذب و انجذاب لجام گسيخته هرگز به بقاى نسل تن نمىدهد و آن را مزاحم عشق ورزى خود مىبيند همانگونه كه نسل ناسالم، پدر و مادرى نمىشناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد.(2) به اين منظور، انتظار مىرود معمار نظام تكوين و تشريع در راه نيل به خواست خود، به تدبير و تشريع لازم دست يازد و اسباب رسيدن به آن هدف را تشريع فرمايد. «حجاب» در شمار اين اسباب جاى دارد. اينك در اين نوشتار، با پرداختن به برخى آثار تربيتى و روان شناختى اين دو پديده، سودمندى و ضرر آفرينى هر يك بيان مى شود تا هر كس خود آگاهانه تصميم گيرد.
حجاب و رشد شخصيت
«شخصيت» مجموعه افكار، عواطف، عادتها و اخلاقيات يك انسان است كه به تمايز وى از ديگران مىانجامد(3) به عبارت ديگر، مجموعه صفات و ويژگىهاى جسمى، روانى و رفتارى كه هر انسان را از انسانهاى ديگر متمايز مىسازد شخصيت نام دارد.(4) بر اين اساس، هر كس شخصيتى دارد كه خود را با آن معرفى مىكند و ديگران نيز او را با همان ويژگىها مىشناسند. در «روانشناسى كمال»، فرد رشد يافته كه انسان خواستار تحقق خود actualizing person The Self ( ( معرفى مىگردد اين گونه توصيف شده است: انسانى كه نيازهاى سطوح پايين (نيازهاى جسمانى، ايمنى، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانايىها و قابليتهاى خود است و به دنبال به فعليّت رساندن خويشتن و تحقق آن است.(5) اريك فروم، انسان رشد يافته را انسان بارور Productive person ( ( معرفى مىكند و در تعريف او مىگويد: وى انسانى است كه نيازهاى روانىاش را از راههاى بارور و خلّاق ارضا مىكند.(6) به عقيدة وى مؤثرترين عامل در رشد شخصيت انسان، برآوردن معقول نيازهاى روانى است كه حيوانات پست، اين نوع نيازها را ندارند. انسان سالم نيازهاى روانى خود نه نيازهاى جسمانى مانند گرسنگى، تشنگى، جنسى و را از راههاى خلّاق ارضا مىكند و اشخاص ناسالم از راههاى نامعقول.(7) اكنون بايد ديد فرصت رشد، شخصيت با رعايت حجاب بيشتر فراهم مىگردد يا با عدم رعايت آن؟ انسانى كه پيوسته نگران زيبايى خود است و بيشتر در جهت معرفى پيكر خود مىكوشد، بهتر مىتواند قابليتهاى خود را بشناسد و به فعليت برساند يا آنكه سر در باغ انديشه دارد؟ آيا توجّه به نيازهاى جسمانى و سطحى، به انسان امكان رشد مىدهد يا توجّه به نيازهاى عالى و مخصوص انسانها؟ آيا غرق شدن در خود نمايى و جلب توجّه ديگران مسير منتهى به يافتن خويشتن است؟ انسانى كه زندگىاش تحت فرمان و ارادهاش نيست، در حس هويّت يابى خود of Identity A Sense ( ( دچار شكست شده است(8) تا چه رسد به آن كه هويّتش را به كمال رساند زيرا سليقه و خواست ديگران، در زندگىاش تأثير مىگذارد و چنان زندگى مىكند كه ديگران مىپسندند، نه آن گونه كه خود مىپسندد.
بىحجاب در انديشه نمايش خود و زيبايى خويش است. اين امر كه عقدة حقارت inferority complex ( ( انسان را مىنماياند،
زمينه رشد و تعالى وى را نابود مىسازد در حالى كه زن مانند مرد يك انسان است و بايد از نظر انسانى رشد و تكامل يابد. كسى كه با نمايش زيبايى خود و گزينش پوششى ويژه، در انديشة جلب نظر ديگران به سر مىبرد، در حقيقت مىخواهد با تكيه بر جذابيتهاى ظاهرى خويش و نه اصالتها و ارزشهاى متعالى خود جايى در جامعه بيابد. در واقع او از اين طريق اعلام مىدارد، آنچه برايش اصل است و اهميّت دارد، «زن بودن» او است، نه انسانيت، انديشه، لياقت و كارآيىاش. چنين فردى قبل از همه، اسير خويش است و به مغازهدارى شبيه است كه پيوسته در انديشة تزيين ظاهر و تغيير دكور خود به سر مىبرد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگتر را نمىيابد.(9)
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندى)
از نظر روانشناسى، قطعىترين عامل رشد انسان، «ميزان ارزشى» است كه هر فرد براى خود قائل است.(10) به عبارت بهتر، نافذترين عامل رشد روانى و شخصيتى انسان، سطح حرمت خود esteem Self ( ( او است. درجة ارزيابى فرد از خود، حرمت خود خوانده مىشود و در واقع باز خوردى از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار مىآيد. اين قضاوت در قالب رفتارهاى كلامى و غير كلامى بروز مىكند و گسترهاى است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و يا ناموفق و بىارزش مىداند.(11)
چنان كه گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش يافتگى هيجانى، اجتماعى و عاطفى تأثير بسيار دارد و از عوامل تعيين كنندة اساسى در شكلدهى الگوهاى رفتارى و عاطفى است به گونهاى كه ترديد افراد در ارزشمندىشان، به ناتوانى در رسيدن به زندگى عاطفى موزون مىانجامد. اين افراد همواره از آشكار شدن ناتوانيشان هراسناك اند و صحنه را ترك مىكنند. از طرفى خلاقيت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملًا مستقيم دارد.(12)
به راستى آيا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خيابان، به آدمى ارزش مىدهد و انسان را از احساس ارزش مندى بهرهمند مىسازد؟ البته شايد احساس رضايت آنى و زود گذر پديد آورد ولى كمتر كسى است كه بر خوردارى از اين حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از اين روحيه را ارزشمند بداند افزون بر اين، تأمين هر خواستهاى هميشه با احساس رضايت همراه نيست. در جامعهاى كه برهنگى تمام شريانهاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقايسه داشتهها و نداشتههاى خويش هستند، انسانها در تشويش مستمر و دلهره هميشگى فرو مىروند زيرا رقابت و مقايسه در ميدانى رخ مىنمايد كه ظرفيت رقابت ندارد و بدين سبب، آدمى به تنوّع طلبى حريصانه كشيده مىشود. بىترديد تا وقتى اين انديشه فضاى ذهن آدمى را آكنده است، فرصتى براى بروز خلّاقيت و ابتكار باقى نمىماند. ذهن مشغول به تصاحب دل ديگران و جلب نظر مردان و پسنديده شدن، هرگز انديشه علمى را بر نمىتابد و نمىتواند يافتهاى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعيت موجود پسنديده شود نه آنكه وضعيت را تغيير دهد و با ابتكار و خلاقيت، طرحى نو در اندازد. از سوى ديگر، از آنجا كه احساس بىارزش بودن تمام وجود اين افراد را پر كرده است، در پى جبران اين كمبود بر مىآيند و چون آسانترين راه رسيدن به اين احساس، مقبول ديگران واقع شدن است، از طريق سكس و عرضه پيكر خود، در اين مسير گام بر مىدارند تا به شكلى، احساس ارزشمندى از كف رفته خود را جبران كنند. در حالى كه شخص برخوردار از حجاب، هرگز چنين نيازى را احساس نمىكند. در نگاه او بهترين راه جبران احساس ارزش مندى، آن است كه خود را از دسترس بيگانگان دور نگه دارد و مقام و موقعيت خود را پايين نياورد.(13) گويا از همين رو است كه ويل دورانت مىگويد: زنان دريافتند كه دست و دل بازى ماية طعن و تحقير است.
بنابراين، چنين افرادى هم ارزش مندى را از كف دادهاند و هم در جبران آن به بيراهه رفتهاند. راه رسيدن به احساس ارزش مندى پايدار، رفتن در پى كسب صفات ارزشمند و پايدار است.
انسان برخوردار از حجاب، با دور نگه داشتن خود از دسترس ديگران، سطح ارزش مندى خود را ارتقا مىبخشد تا آنجا كه مرد، نيازمندانه به آستان وى روى مىآورد. بىترديد اگر زنان اين مفهوم را به طور كامل درك كنند، به پوشيده داشتن و مخفى ساختن پيكر خويش بيشتر گرايش نشان مىدهند(14) و پى خواهند برد
كه راه احساس ارزش مندى، در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نيست. راسل مىگويد: از لحاظ هنرى، ماية تأسف است كه بتوان به آسانى به زنان دست يافت. ويل دورانت نيز مىگويد: آنچه مىجوييم و نيابيم، عزيز و گران بها مىگردد.(15)
ويليام جيمز به صراحت توصيه مىكند: زنان عزّت و احترامشان به اين است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگه دارند.
پس حجاب احساس ارزش مندى است كه موقعيتى بلند مرتبه براى زنان پديد مىآورد و مردان را در محدوديت فرو مىبرد. اگر چه در بيان به زنان گفته مىشود كه پوشيده بيرون آييد ولى واقعيت آن است كه به مرد گفته مىشود: بهره بردارى جنسى در همه جا ممنوع است چون راه چشم را كه نافذترين كانال حسى مردان است نمىتوان سد كرد.
حجاب و استحكام خانواده
خانواده با اهميّتترين نهاد اجتماعى است. «خانواده» كانون عشق و اميد و تحقّق آرزوهاى آدمى و مركز تولّد و پرورش نسل بشر است به گونهاى كه هيچ جامعهاى نمىتواند بدون خانواده پايدار بماند. در معارف الهى خانواده، مهمترين جايگاه پرورش انسان است. قرآن كريم همسران را «لباس» يكديگر مىداند و بدين ترتيب نقش هر يك را معيّن مىكند. زن و شوهر نزديكترين افراد به يكديگرند و همچون لباسى، يكديگر را از آفات و آسيبهاى عفت سوز و ايمان برانداز حفظ مىكنند.(16) افزون بر اين، آنان مانند لباس، ماية وقار و آراستگى يكديگرند. بىترديد اين نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شكل مىگيرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگى رها باشند، نمىتوانند براى يكديگر چون لباس به شمار آيند و عفّت و وقار و شخصيت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان يافتن چنين بنيادى است و بىحجابى با آن تعارض آشكار دارد زيرا بىبند و بارى در پوشش، بىبند و بارى در تحريك و احساس نياز را در پى دارد و تأمين نيازهاى شعلهور، بنياد خانواده را نشانه مىرود.(17)
غريزة جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است امّا براى پايدارىاش كافى نيست. بعد از ازدواج به تدريج با گذر زمان، اهداف جديدى شكل مىگيرد خواستههاى زيستى و جنسى اندك اندك جاى خود را به نيازهاى روانى و امنيتى و عاطفى و شناختى مىدهد و ديگر سرمايه عشق ورزى به تنهايى براى تأمين اهداف خانواده و خواستهها كافى نيست. نخستين شرط دستيابى بدين اهداف و تأمين خواستهاى جديد، آن است كه زن و شوهر از هويّت و خواستهاى فردى دست شويند و به سوى پى ريزى هويتى جمعى، گام بردارند. چنانچه هر كس فقط خواهش خويش را پى گيرد يعنى، زن در جهت تجمل و خودنمايى و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد در دغدغه مقبوليت خويش فرو رود و نقش مادرى را به فراموشى سپارد و از آن سوى مرد در انديشة رسيدن به تمكينهاى نوتر و پر رونقتر به سر برد و نقش پدرى را فراموش كند، بنيان خانواده بر باد مىرود بىترديد كانون خانواده با امورى چون توجّه به لباس و بدن و روى و موى و انگشت نما شدن و مشخصتر معرفى كردن خود، پيوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدين امور و فراموش كردن اهداف خانواده و نيازهاى برتر، پايههاى خانواده را متزلزل مىسازد.
حجاب و مسئوليت پذيرى
هر كس در برابر خود و ديگران مسئول است. انجام موفقيتآميز مسئوليت به استعداد و برخوردارى از توانمندىهاى متناسب و ظرفيتهاى روان شناختى و جسمى نياز دارد. توفيق در پارهاى از مسئوليتها و حتّى سپردن برخى از مسئوليتها، به حجاب تكيه دارد و افرادى كه بىحجابى پيشه مىكنند، توان انجام آن را ندارند. اين گروه ناگزير بايد به خويش پردازند و چنان كه امروزه مشاهده مىكنيم چارهاى ندارند جز آنكه انجام آن مسئوليتها را به ديگران و حتّى مردان بسپارند.(18) زنانى كه در پى دلربايى و جلب نظر ديگرانند و جز عرضه پيكر خود به چيزى نمىانديشند، هرگز نمىتوانند غمخوار همنوع خود باشند در برابر خانواده و اجتماع احساس مسئوليت كنند و به معنويت خود و اعضاى خانواده و جامعه بينديشند اين افراد، افزون بر آنكه خود به دليل ناتوانى يا شانه خالى كردن از انجام دادن مسئوليتهاى فردى باز مىمانند، با روحيه و وضعيت بدنى خاص خويش، محيط را آلوده و موقعيت را براى فعاليت مسئوليت پذيرانه نامساعد مىسازند. بر اين اساس، بازدهى فعاليتهاى خانوادگى و اجتماعى را كاهش مىدهند و حتّى دقّت
عمل را دچار اختلال مىكنند به عبارت ديگر، اين افراد خود ناتوان مىمانند و ديگران را نيز از انجام دادن تعهدات و مسئوليتهايشان باز مىدارند. تحقيقات گسترده و به ويژه پژوهشهاى ميدانى، حاكى از افت توليد و كاهش سطح كيفيت در مراكز آلوده به افراد بىحجاب، بر درستى اين سخن گواهى مىدهد.
اسلام كه عاطل و باطل ماندن نيروهاى عظيم انسانى و غير انسانى را نمىپسندد، براى رسيدن به موفقيت در انجام تعهدات و مسئوليتهاى فردى و اجتماعى، استعداد و شرايطى را لازم مىداند كه رعايت پوشش خاص يكى از آنها به شمار مىآيد. فرد بىحجاب با رعايت نكردن اين شرط، در واقع از قبول مسئوليت خوددارى ورزيده، در پى خواستههاى خود مىرود و حتّى ديگران را از انجام دادن تعهدهاى پذيرفته شده باز مىدارد. بنابراين، حجاب هرگز به معناى محدود كردن حوزه مسئوليت زن نيست. حجاب شرط موفقيت در انجام دادن مسئوليتها و سپردن برخى مسئوليتها است. انسان، با انتخاب «بىحجابى» از قبول مسئوليتهاى حساس و سنگين شانه خالى مىكند آزاد از هر تعهدى سر بار ديگران مىشود و مسئوليتها را به ديگران وا مىگذارد.
پىنوشتها:
(1) محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3
(2) غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى
(3) مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى
(4) يوسف كريمى، روانشناسى شخصيت
(5) دوان شولتس، روانشناسى كمال، گيتى خوشدل
(6) سعيد شاملو، مكتبها و نظريههاى روانشناسى
(7) روانشناسى كمال
(8) على محمدى، فلسفة حجاب
(9) ناتانيل براندل، روانشناسى حرمت خود، هاشمى جمال
he Antecedents of self freeman sunfran cisco.691.EsteemX (10)
(11) سيد حسن سليمى، بررسى حرمت خود در نوجوانان، مجله روانشناسى، شماره 2
(12) مرتضى مطهرى، مسألة حجاب، صدرا
(13) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا
(14) مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، صدرا
(15) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صدرا
(16) محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 3
(17) غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى
(18) مجموعه مقالات كنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادى
منبع: پرسمان
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}